این روزای تو
صدرا جونی 2 روز دیگه 18 ماهه میشه هورااااااااااااااااااااا
2 روز دیگه واکسن داری و من از الان استرشو دارم ..آخه میگن پادرد داره و تب بالا.... ایشالا که واسه پسرم مشکلی پیش نمیاد و این مرحله رو هم به راحتی پشت سر میذاره
این یکی دو هفته بابا امتحان داره و دیگه کمتر از قبل وقت میکنه باهات بازی کنه و زیاد خونه نیست..واسه همین تو خونه مدام راه میری و بابا میگی..تا صدای زنک در میاد یا صدای یه ماشین و از بیرون میشنوی میدویی جلو در و میزنی بهش که بازش کنم و مدامم میگی بابااااا...حالا یکی باید تو رو قانع کنه که بابا نیست
هنوزم زیاد حرف نمیزنی و کلمه هایی که میگی..بابا..ماما..عمع..پردیس..بالا...کلاه...چیه..کیه..شیر...به به..همممم...
اعضای بدنتو میشناسی و نشون میدی..با دستات واسمون میشماری ولی تا 4
با دستات لی لی حوضکو و مارموش میکنی که همون لحظه دوست دارم بخورمت...
جدیدا صبحا که واسه شیر بیدار میشی دیگه گریه نمیکنی و با همون چشمای بسته میگی شیر..شیر ..
راستی تو هفده ماهکیت دو تا کار و یاد گرفتی...یکی اینکه وقتی کارم داری ماما صدام میکنی که عاشقشمممممممممممممممم....(قبلا فقط وقتی بهت میگفتیم بگو مامان ...تکرار میکردی)
دوم اینکه یاد گرفتی با لیوان آب میخوری و دیگه نمیریزی........راست چند وقت پیش با عمو کاوه و خاله رفتیم رستوران اونجا عمو داد با نی آب بخوری که دیدم بلدی ...الهی قربونت برم که اینقدر بزرگ و آقا شدی
همچنان شیطونی و مدام باید دنبالت باشم که خرابکاری نکنی...چند وقت پیش آینه رو میز و انداختی و شکوندی که خدا خیلی خیلی بهمون رحم کرد که بلایی سرت نیومد
محرم 93
17 ماهکی